صدرا صدرا ، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 6 روز سن داره

صدرا کوچولو

بوسه بر دستای مادر

امروز اومدم اینجا تا از حسی که درونم هست بنویسم از اینکه دلم میخواد دستای مادرمو برای همه زحمتایی که برای خودم و حالا برای پسرم کشیده ببوسم .  پ.ن : خواسته ام رو اجرایی کردم و بر دستان خسته و زحمت کشیده مادرم بوسه زدم . بهش گفتم ممنون از همه زحمتایی که برای من و حالا برای پسرم متحمل میشی . حلقه اشک جمع شده در چشمان مادرم ، کمی دلم رو لرزوند اما باز کمی آروم شدم از این کار . ...
29 آبان 1391

ماجراهای نی نی من (19)

چند وقته می خوام یه پست درباره شیرین زبونی های پسملی بنویسم تا یه روز که کامل به  حرف افتاد ، با خوندنش تجدید خاطره کنم ! ماست = ماخ دگمه=ببله سلام=سعیی بانک=باک تخم مرغ=بوخ پلو=پوو کفش=کش دمپایی=اومپایی کنترل=کنتل مداد=م کاغذ=کا جارو=دارو چایی=دایی ماهی=مایی شلیل=شی هندونه=اندونه انجیر=انیر انار زیتون=زییتوون پسرم الان بعضی از این کلمه های بالا بهتر و درست تر تلفظ می کنه خیلی جمله های صحیح رو سعی می کنه تکرار کنه . البته بیشترش حالت امری داره ههههههه ! به شدت عاشق دنت و لیمو شیرین هست.اسمارتیز هم که می بینه دست و پاش حسابی شل میشه . پلو و مرغ رو بسیار می دوسته! ماکارونی هم خیلی دوست داره ! ...
28 آبان 1391

ماجراهای نی نی من ( 18)

این پست رو می خوام به زحمات مادرم برای این پسملی گل و گلاب اختصاص بدم . نمی دونم چرا یه وقتایی فکر می کنم ممکنه یه روز نباشم تا برای پسرم از زحماتی بگم که مادرم براش متحمل شده - برای همین دلم میخواد اینجا ثبت کنم تا خودش یه روزی بتونه این نوشته ها رو بخونه . مادرم بانویی بازنشسته فرهنگی و علاقمند به آموزش نوباوگان کشور . کسی که به اغراق الفبا رو به بسیاری از کودکان فامیل و آشنا یاد داده - با توجه به گویش و قوه بیان خوبی که مادرم داره تو یاد دادن ساعت و جدول ضرب مهارت خاصی داره ؟ همش دعا می کنم روزی برسه که صدرا همه اینها رو از مامانم یاد بگیره . گرچه الان سری مقدماتی کارتهای آموزی ب ن ب ن بن 1 رو با صبر و حوصلخ فراوان به محصل کو...
14 آبان 1391

داخل پرانتز

از اینکه یه جایی پسرک مخاطبه و یه جاهایی از نوشته ها گوینده واقعا شرمنده ام . خودمم گیج شدم قالب نوشته هام چطوری باشه !!!!
8 آبان 1391

ماجراهای نی نی من ( 17)

اوه ه ه ه ه ! خیلی خیلی وقته که نتونستم اینجا رو برای پسرم به روز کنم تا یه روزی که خودش خواننده اش میشه فکر نکنه یه سری از روزهاش فراموش شده ! اخرین باری که این خونه اب و جارو شد اواخر مرداد ماه بود و تا الان کلی اتفاقات و جریانات رخ داده که امیدوارم ذهنم بتونه یاری کنه تا بیشترین ها و مهمترین هاشو اینجا براش ثبت کنم . اواخر مرداد ماه مقارن با عید فطر و تعطیلی بود و همین فرصتی بود تا پسرک زمان بیشتری رو با عمه فرنگی اش بگذرونه . تو این مدت پسملی ما خیلی دلبسته به کازینش شده و واقعا نمی تونم تو ذهنم دلیلی براش پیدا کنم چون این در حالیه نه زمان زیادی رو برای هم میذارن نه اون خیلی باهاش بازی می کنه ، البته منکر این نیستم که خیلی خیلی پ...
8 آبان 1391
1